روانشناسی بازنشستگی

شماره :
41481
یکشنبه 1402/10/10 ساعت 12:59

از پیشنهاد صفحه «روانشناسی بازنشستگی» به دیگران متشکریم.

Enter the email address of the recipient.
HTML is not allowed in this field.
سالمندی تکاملی در زندگی انسان

روانشناسی بازنشستگی

سالمندی یکی از مراحل تکاملی زندگی انسان است که به صورت روزافزون هم در ایران و هم در سراسر جهان رو به افزایش است ( لی، 2017 ). در ایران در حال حاضر حدود پنج میلیون نفر از جمعیت کشور بالای شصت سال هستند و روز به روز بر شمار این جمعیت افزوده می شود ( باستانی و همکاران، 1399 ).

بازنشسـتگی مقولـه ای اسـت کـه تمـام افـراد یـک روز بـا آن روبـرو خواهنـد شـد فرقـی نـدارد کـه کارمنـد یـک شـرکت دولتـی باشـید و یـا یـک شـغل غیردولتـی ویـا حتـی خانـه دار باشـید در نهایـت زمانـی میرسـد کـه شـما مجبـور هسـتید وظایـف خـود را بـه شـخص دیگـر محـول کنید.نحـوه برخـورد انسـان هـا بـا مسـئله بازنشسـتگی متفـاوت اسـت برخـی بـا نزدیـک شـدن بـه سـن بازنشسـتگی بـه آرامـش و وقـت آزاد بیشـتری کـه بـه دسـت مـی آورنـد فکر می کننـد، بـه کارهایـی کـه نمی توانسـتند قبـلا انجـام دهنـد مثـل قـدم زدن در پـارک دیـد و بازدیـد خویشـاوندان، ولیکـن ایـن موضـوع شـاید در سـال اول فقـط لـذت بخـش و مسـرت بخـش باشـد بعـد از یـک مـدت نمـی دانیـم بـا زمانـی کـه در اختیـار ماسـت چـه بایـد کـرد نداشـتن کار یـا یـک وظیفـه مشـخص و سـاعت فعالیـت یـا جنـس فعالیتـی کـه بتوانـد بـدن مـا را بـه حرکـت در بیـاورد مشـکلات جـدی در سیسـتم بـدن مـا ایجـاد میکنـد همیـن امـر بازنشسـتگی را بـه موضـوع جـدی تبدیـل مـی کنـد.

بازنشستگی عبارت از وضعیتی است كه افراد با داشتن شرط معینی از سن و دارا شدن سنوات معینی از خدمت، ضمن خاتمه یافتن حالت اشتغال، مادام العمر مستحق دریافت حقوق بازنشستگی می شود.

بازنشستگی در واقع مرحله ای از زندگی كاركنان است كه دیگر ضرورتی ندارد تا كار و فعالیت كنند بنابراین می توانند در خانه بمانند و به كارهایی مانند ورزش یا فعالیت های مورد علاقه خود كه در چارچوب درآمد و منابعی كه در اختیار دارند، بپردازند هرچند كه تعداد قابل توجهی از افراد بعد از بازنشستگی به دنبال یافتن شغلی دیگر هستند چون در دوره بازنشستگی ، افراد به دلیل تغییر در شرایط زندگی و كار نكردن دچار اضطراب های می شوند، ایجاد سازگاری مناسب با چالش های روحی این دوره، اهمیت فراوانی دارد.

از نظر روان شناسان، بازنشستگي به معني كناره گيري از زندگي و گذراندن آن در محيط خانه، آسايشگاه يا بستر بيماري نيست بلكه اين دوره حساس از زندگي به معني كناره گيري از ادامه شغل به دليل بالا بودن سن و گاه در پي بيماري يا از كار افتادگي‌ست كه بر اثر آن، صرفا سبك زندگي انسان ها تغيير مي‌يابد اما خودِ زندگي پايان نمي‌پذيرد.

بازنشستگی پدیده ای است که با توجه به توسعه اجتماعی و صنعتی عصر حاضر نسبت به گذشته اهمیت بیشتری یافته است. در قرن اخیر به دلیل پیشرفت های اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و درمانی از میزان مرگ و میر کاسته شده و به طول عمر افراد افزوده شده و میزان امید به زندگی بهبود یافته است، در نتیجه شمار سالمندان و بازنشستگان در کشورهای مختلف جهان افزایش یافته است و سهم درخور توجهی در ترکیب جمعیتی کشورهای مختلف پیدا کرده و به همین ترتیب نقش و اهمیت اجتماعی آنان در جامعه افزون تر از هر زمان دیگر شده است فارغ از اهمیت اجتماعی مقوله بازنشستگی، از دیدگاه شغلی نیز، بازنشستگی مرحله پایانی زندگی کاری است که فرد باید شغلی را که در طول زندگی کاری با آن درگیر بوده، ترک نماید و به خدمت خود پایان دهد.

به زعم بسیاری از متخصصان، بازنشستگی مرحله ای اجتناب ناپذیر از زندگی یک کارمند است که وی باید از جریان اصلی کار و فعالیت اجتماعی جدا شود ، در خانه بماند و به فعالیت هایی چون ورزش، مطالعه یا مسافرت بپردازد و یا کاری را که مورد علاقه اوست در چارچوب درآمد و منابعی که در اختیار دارد، انجام دهد. به عبارت دیگر، هر کارمندی در کارراهه خود دوره ای به نام بازنشستگی را تجربه می نماید که منجر به تغییر و تحول امور روزمره می شود و پس از سال ها زندگی کاری، فرد را از لحاظ عاطفی و روانی تحت تأثیر قرار می دهد . زیرا در درجه نخست، افراد با کار کردن نیازهای متعدد اقتصادی، اجتماعی، جسمانی و امثال آن را برطرف می کنند و از طرف دیگر، از طریق کار کردن، با روابط اجتماعی و شخصی، ارزشهایی نظیر تعلق، احترام و شأن را نیز کسب می کنند. در واقع، در طی فرایند بازنشستگی فرد بایستی نقش جدیدی را در زندگی بپذیرند و مقتضیات جدیدی را برای خود، خانواده، سازمان و جامعه اتخاذ نماید.

با توجه به مطلب فوق ، بازنشستگی تغییرات مهمی را در سبک زندگی افراد ایجاد می کند و همانطور که هر تغییری با عناصر ذهنی همراه است، ادراک کارکنان نیز از بازنشستگی تابع درکی است از آنچه که آنان در این دوره از زندگی تجربه کرده اند. لذا بازنشستگی تنها یک مفهوم مرتبط با شغل و کارراهه یک کارمند نیست، بلکه مفهومی است که همزمان دارای معنای ضمنی و روانی متعددی می باشد.

بازنشستگی در زندگی افراد میانسال نقطة عطفی به شمار می رود که با تغییراتی که در زندگی روزمره، نقش های اجتماعی، روابط اجتماعی و مسائل اقتصادی و تصویر فرد از خود رخ می دهد، ارتباط دارد.

بازنشستگی جزو ده مسئله بحران‌زا درجه یک از لحاظ میزان استرس وارد بر فرد طبقه بندی شده است (بوسی ۱۹۹۱). برای افرادی که به ادامه کار علاقه مند هستند، دوران بازنشستگی داروی تلخ به شمار می‌آید که فرو دادن آن مشکل است و استرس حاصل از آن می تواند سبب بروز مشکلات فیزیکی و هیجانی متعددی شود. ورود به این مرحله از زندگی و مواجه شدن با این تغییر بزرگ، همانند سایر تغییرات، اغلب استرس زا است. این استرس به خصوص برای افرادی که زندگی با مرکزیت کار (ارزش قائل شدن به نقش کاری بیشتر از نقش های دیگر زندگی) داشته اند، شدیدتر بوده و پتانسیل تبدیل به بحران را دارد. برای کاهش این استرس، افزایش سازش و ایجاد فضایی برای امکان لذت بردن از این فرصت، می بایست با پیش بینی مسائل احتمالی، به موارد و موضوعاتی توجه کرد، مجهز بود و با آمادگی بیشتر وارد این مرحله شد تا از بروز مشکلات پیچیده پیشگیری شود.

همانطوری که دنتون و اسپنسر ( 2009 ، به نقل از ونگ و شی ، 2013) بیان کردند، پژوهشگران مختلفی بر اساس پرسش های پژوهشی و پیشینة خود، تعاریف متفاوتی از بازنشستگی ارائه کرده اند؛ اما به طور کل از دیدگاه روانشناختی، بازنشستگی مرحله ای طبیعی از رشد انسان است که در ادامة مراحل رشد قرار دارد و به عنوان مرحلة نهایی رشد در نظر گرفته می شود که با دیگر مراحل زندگی تفاوت بسیاری دارد. ادامة رشد در این دوره منوط به توجه و بازنگری در شیوه های زندگی و استمرار نقش های پیشین و معنابخشی به زندگی است ( تقی نژاد و همکاران 2017) . لسکلیت ( 1989 ، به نقل از بنت و
همکاران، 2016) بازنشستگی را زمانی ایده آل برای خودشکوفایی و رهایی از کار برای انجام فعالیت های آزادانه تر می داند و از این مرحلة زندگی با عنوان عصر سوم یاد می کند.

تاریخچه بازنشستگی

با شروع قرن 21 ، سه تغییر عمدۀ جمعیتی، جنسیتی و تجربه بازنشستگی در دنیای کار، بازنشستگی را به موضوع مهمی در عصر حاضر تبدیل کرده است. نخست، به دلیل پیشرفت هایی که در حوزه های اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی صورت گرفت، از میزان مر ومیر کاسته شد و امید به زندگی بهبود یافت. این امر سبب شد که افراد زمان زیادی از زندگی خود را در دوران بازنشستگی سپری کنند و افزایش جمعیت بازنشستگان و سالمندان را در پی داشته باشد ( لکی، 2001 ، به نقل از پینکوارت و اسکیندلر ، 2007).
دوم، پس از پایان جنگ جهانی دوم فرصتی برای مشارکت زنان در ، مشاغل مختلف فراهم شد که افزایش میزان نیروی کار و تعداد بازنشستگان را به دنبال داشت ( ریچاردسون، 1999 ، به نقل از ریتزز و موتران ، 2004) .
سوم، در سال 1930 برای ، نخستین بار سن بازنشستگی ( مردان 65 سکال و زنکان 60 سال ) تعیین شد که پژوهشگران معتقدند این قانون از سیاست های سازمانی به شمار می رود، نه سیاست های اجتماعی. بر این اساس، بازنشستگی به دو نوع قانونی ( اجباری ) و اختیاری در جوامع تبکدیل شد . برای عده ای از افراد رسیدن به سن قانونی بازنشستگی، نوعی بازنشستگی زودهنگام محسوب می شود و سبب شد که افراد با مشکلاتی روبه رو شوند ( آتکن و کات ، 1985). این ، مشکلات به طور ویژه برای افرادی که به شغل خود علاقه دارند و یا در آن احساس موفقیت می کنند، بیشتر است ( مرتضوی و همکاران، 1390 ).
بازنشستگیِ قانونی که با هدف رفع مشکل بیکاری در جامعه مطرح شده است، به مفهوم چرخش در سازمان ها اشاره دارد و نتیجة مثبت چنین سیاست گذاری آن است که بازنشستگی نوعی تجربة میانسالی در نظر گرفته می شود نه نشانة پیری ( اسکای، 1995 ، به نقل از ریتزز و موتران، 2004).

روانشناسی بازنشستگی

نگرش های مثبت یا منفی افراد نسبت به بازنشستگی ناشی از نگرش های حاکم در جامعه نسبت به بازنشستگان و شرایط و امکانات لازم برای آنان در هر جامعه است ( ریکر و مایرز ، 2013). بر این اساس افرادی که تغییرات دوران بازنشستگی را در جهت منفی ، ادراک می کنند، بازنشستگی را زمان ترک شغل تمام وقت و پایان فعالیت می دانند که از طریق حقوق و مزایای بازنشستگی و کمک های مالی از سوی دولت از بازنشستگان حمایت می شود. این دوره با کاهش رشد بیولوژیکی، درون فردی، اقتصادی و یا اجتماعی همراه بوده ( دیوید و درسلر ، 1973) که در ذهن آنان بازنشستگی نقطة شروع سالمندی است و بر این اساس میزان سازگاری و انعطاف پذیری افراد در مقابل مسائل این دوره کمتر می شود . در گذشته به دلیل نادیده گرفتن افراد پس از بازنشستگی و عدم تخصیص امکانات و فرصت هایی به بازنشستگان، این دیدگاه رایج بوده است؛ اما امروزه با توجه به افزایش جمعیت بازنشستگان و بروز مشکلات پس از بازنشستگی، جوامع به تصویب سیاست ها و قوانینی مختص بازنشستگان و سالمندان و فراهم آوردن امکانات مورد نیاز آنان روی آورده اند و همین امر سبب شده است که بازنشستگی به عنوان گذار زندگی و زمانی برای بازبینی شخصی و ارائه امکانات و فراهم کردن فرصت هایی برای ایجاد تغییر در سبک زندگی و ساخت رویکردی جدید و ادامة رشد شخصی تصویرسازی شود ( ریکر و مایرز، 2013).

ابعاد زندگی در دوران بازنشستگی

بررسی زندگی در دوران بازنشستگی را می تواتیم از دو منظر بررسی کنیم:

1) سازمانی: یافته های پژوهشی پیشنهاد می کند که مدیران باید تلاش کنند کارکنان را برای بازنشستگی آماده کنند تا آنان سلامت روان بهتری داشته باشند و بتوانند راحت تر با آن سازگار شوند.

2) شخصی: مسائل شخصی بازنشستگی خودش شامل دو بخش مهم روانشناختی و جسمانی می شود.

1- بعد روانشناختی در دوران بازنشستگی

هیجانات مخربی که همراه با دوران بازنشستگی به سراغ فرد می آید، عبارت است از:

ـ احساس بی کفایتی: حس از کار افتادگی، بی فایده بودن، بی مصرف بودن

ـ از دست دادن اقتدار: به ویژه برای افرادی که زندگی با مرکزیت کار داشته اند و منابع مالی آنها محدود شده است.

ـ تهدید هویت: افرادی که هویت شان را با کارشان یکی کرده‌اند گاه به افسردگی و سایر بیماری های بلندمدت دچار می شوند. با از دست رفتن تاثیر تثبیت‌کننده کار بر فرد، تعارض‌های هیجانی که بار دیگر سر بر می دارند.

فرد اغلب در مقام احساس بی کفایتی و بی ارزشی می افتد که به نوبه خود سبب پدیدار شدن رفتارهایی می‌شوند که گاه از آن با واژه «خرفتی» یاد می شود.

ناگفته نماند که حتی در بهترین شرایط و با دقیق ترین برنامه ریزی ها در دوران بازنشستگی، باز با چالش های عاطفی رو به رو خواهد بود.

احساس سر گشتگی، بیقراری، اضطراب و افسردگی در ماه های اول شایع است و گاه منجر به مرگ ناگهانی افراد می شود. بهترین مانع برای این گونه عواقب سازگار شدن با بازنشستگی است.

2- بعد جسمانی در دوران بازنشستگی

در پدیده بازنشستگی و دوره پیری و اواخر میانسالی، سلامت جسمانی از مسائل بسیار مهم تلقی می شود و در صورت بی توجهی به این موضوع، خود می‌تواند، دوران بازنشستگی پر درد و رنجی را برای فرد ایجاد کند.

از آنجایی که سازگاری در سایه رضایت به وجود می آید، برای بررسی دقیق تر عوامل تاثیرگذار بر آن، به عوامل تاثیرگذار بر رضایت از بازنشستگی پرداخته می‌شود. این عوامل شامل حمایت اجتماعی و سلامت جسمانی است.

پژوهش های روانشناسی بازنشستگی

پژوهش های پیشین که در بحث سازگاری با بازنشستگی انجام شده، بیشتر بر ابعاد اقتصادی و برنامه ریزی مالی برای دوران بازنشستگی متمرکز بوده است؛ اما پژوهش های اخیر رویکردی کل نگر اقتباس کردند و در کنار آن به عواملی چون سلامتی، مشارکت در فعالیت های مربوط به اوقات فراغت و حمایت های اجتماعی توجه نموده و به عنوان پیش بینی کننده های سازش با بازنشستگی مطرح کرده اند .

طی بررسی های انجام شده، افراد به دلیل نگرانی از مشکلاتی که در این دوره با آن مواجه خواهند شد، نگرش های منفی نسبت به دوران بازنشستگی شکل می دهند. افرادی که به مشاغلی با پرستیژ و درآمد بالا اشتغال دارنکد، ممکن است هنگام بازنشستگی فقدان و کمبود بیشتری را تجربه کنند ( دورفمن، 1989 ، به نقل از پینکوارت و اسکینلر، 2007).
میلر ( 1965 ، به نقل از ولز و کندینگ ، 1999) بیان کرد، بازنشستگی برای افرادی که برای ، نقش شغلی ارزش زیادی قائل اند، به بحران هویتی منجر می شود و مانند سایر رویدادهای زندگی نیازمند سازگاری است ( هولمز و راهه، 1974 ، به نقل از ولز و کندینگ، 1999).
در پژوهشی زمینه یابی که ریچاردسون ( 1979، به نقل از آتن و کات، 1985) در مورد اثرات بازنشستگی انجام داد به این نتیجه دست یافت که بیشتر بازنشستگان بر معایب بازنشستگی خصوصا جنبة اقتصادی تأکید کردند . بازنشستگی معمولا با کاهش درآمد همراه است و در پژوهش های پیشین دریافتند که درآمد ناکافی و مشکلات مالی، نارضایتی و ناسازگاری با بازنشستگی را پیش بینی می کند ( کیم و موئن، 2002 ، به نقل از سالینگ و هنکنس ، 2008) ؛ زیرا علاوه بر وجود دغدغه های مالی مربوط به هزینه های تحصیل و ازدواج فرزندان و هزینه های درمانی، دامنة فعالیت های فرد برای گذراندن اوقات فراغت
نیز محدود می شود.

وضعیت تأهل مورد دیگری است که در بحث سازش و انطباق با بازنشستگی مطرح می شود. پژوهش ها نشان داده اند که افراد مجرد در مقایسه با افراد متأهل در دوران بازنشستگی، به دلیل مسائلی چون تنهایی و نداشتن شریک زندگی و کاهش روابط و فعالیت های کاری با مشکلات ارتباطی و گذراندن اوقات فرادت مواجه اند ( پرایس و جکو ، 2005).
علاوه بر این، روابط زناشویی نیز تحت تأثیر تصمیم به بازنشستگی قرار می گیرد ( پینتا و هایوارد، 2002 ، به نقل از سالینگ و هنکنس، 2008). با روابط زناشویی یا خانوادگی نامطلوب و مختل یا در صورت شاغل بودن همسر و حتی فوت او در زمان بازنشستگی، سازگاری فرد بازنشسته با شرایط جدید را تحت تأثیر قرار می دهد ( مایرز و بوس، 1996 ، به نقل از سالینگ و هنکنس، 2008).

جنسیت عامل دیگری است که می تواند مشکلات بازنشستگی را دوچندان کند . از یک سو می توان گفت که زنان به دلیل وجود نقش های جایگزینی مانند نقش همسری یا مراقبت از همسر یا نوه ها، در مقایسه با مردان بهتر می توانند با بازنشستگی انطباق پیدا کنند ( بارنز و پری ، 2004) ؛ اما گاهی نقش های جایگزین مانند مراقبت از والدین به بازنشستگی زود هنگام منجر شده است و اثرات معکوسی بر سازگاری دارد. از سوی دیگر، به دلیل کاهش درآمدی که زنان نسبت به مردان در نتیجة بازنشستگی تجربه می کنند، بر سازش آنان تأثیرات منفی به جای می گذارد ( کیم و موئن ، 2001). این مسئله برای زنان مجرد، ،
مطلقه و یا بیوه که بار اقتصادی خانواده را به دوش می کشند، بیشتر مطرح می شود.

سلامت جسمی منبع مهمی در مسئله سازش با بازنشستگی به شمار می رود. ضعف و محدودیت های سلامتی علاوه بر اینکه ممکن است به بازنشستگی داوطلبانه منجر شود، فرد ناچار است به جای انجام فعالیت های متفاوت برای گذراندن اوقات فراغت، زمان زیادی را در مراکز درمانی سپری کند و هزینة زیادی را متقبل شود ( دورفمن، 1995 ، به نقل از پینکوارت و اسکینلر، 2007). دغدعه دیگر بازنشستگان، اوقاتی است که در دوران پیش از بازنشستگی با فعالیت های شغلی گذرانده می شد؛ اما پس از بازنشستگی باید فعالیت های جدیدی جایگزین آن شود. این مسئله افرادی را که با علایق خود آشنا نیستند و آن ها را رشد نداده اند، در گذراندن اوقات فراغت سردرگم می کند ( کیم و فلدمن ، 2000).

مورد آخر، عوامل روانشناختی و سیستم باورهای فرد است که نقش مرکزی در تعیین ماهیت سازگاری افراد دارد. پژوهش ها نشان داده اند که افکار و طرز فکر فرد در مورد بازنشستگی به بروز مشکلاتی در دوران بازنشستگی منجر می شود و بازنشستگی ماهیتا مشکل ساز نیست ( بروملی، 1974 ، به نقل از آتن و کات، 1985).

هر فرد بازنشسته ای ممکن است در این دوران با مشکلات ذکرشده به میزان کمتر یا بیشتری مواجه شود؛ اما آنچه در این بحث مهم است چگونگی مواجه شدن آنان با این مشکلات و شیوه هایی است که بازنشستگان برای سازش با مرحلة جدیدی از زندگی به کار می گیرند.

پرسشی که در اینجا مطرح می شود آن است که زمانی که افراد بازنشسته می شوند، چگونه با این دوران و مسائل و چالش های آن رو به رو می شوند؟ در پاسخ به این پرسش بحث انطباق و سازش با شرایط جدید و مسائل آن مطرح می شود. با در نظر گرفتن مشکلاتی که در این برهه از زندگی وجود دارد، بازنشستگی فرایند رشد طولی ( ونگ ، 2012) و فرایند پویایی است که در طول زمان تغییر می کند .
در یک بررسی که سیلور و ورتمن ( 1980 ، به نقل از سالینگ و هنکنس، 2008) انجام دادند، نشان داده شد که بیشتر افرادی که بحران را در زندگی تجربه می کنند، حتی پس از رویدادهای آسیب زای روانی با آن سازش می کنند و این موضوع در دیدگاه اشلی به روشنی دیده می شود.
رابرت اشلی ( 1976 ، به نقل از ریتز و موتران، 2004) یکی از افرادی بود که مراحل سازش با بازنشستگی را مطرح و بیان کرد که هر فردی طی 5 مرحله به
سازش با این دوره دست می یابد . پژوهش های مختلفی به عوامل متفاوتی که در سازش و انطباق با مسائل دوران بازنشستگی نقش دارند، اشاره کرده اند .

در پژوهشی که ریتز و موتران (2004) انجام داده اند، به این نتیجه دست یافتند که سه فرایند روانشناختی می تواند تغییرات مثبتی را در نگرش به بازنشستگی ایجاد و به سازگاری و انطباق افراد با این مرحله از زندگی کمک کند. این سه فرایند شامل :
1) خودپنداره، مانند عزت نفس، ارزیابی مثبت از خود در گذشته، احساس خود ارزشمندی و خودکارآمدی است.
2) تداوم نقش های اجتماعی که از زمان پیش از بازنشستگی تا پس از بازنشستگی ادامه دارد و می تواند بازنشستگی را به تجربه مثبتی تبدیل کند. افراد در طول زندگی نقش های مختلفی را ایفا می کنند که نقش های خانوادگی حمایت اجتماعی را برای افراد در مقابل محدودیت های بازنشستگی فراهم می کند ( موئن و همکاران ،2001) .
3) هویت های واسطه ای مانند هویت دوستی که افراد ممکن است از هویت غیرشغلی خود به عنوان پلی میان زمان پیش از بازنشستگی و دوران بازنشستگی، به عنوان منبعی برای ارزیابی یا تغییر استفاده کنند .

برخی پژوهش ها به نقش روابط زناشویی و خانوادگی به عنوان منبع اجتماعی ارتباطی در مسئله انطباق و سازش با بازنشستگی اشاره کردند ( اسزینوواکس و داوی ، 2005 ). بررسی ها حاکی از آن است که افرادی که کیفیت ازدواج و روابط زناشویی و خانوادگی شان در سطح مطلوبی است، انتظار دارند که با افزایش زمکان بازنشستگی اوقات خوشی را با همسر و اعضای خانواده سپری کنند. فعالیت های مشترک زوجی، نه تنها در گذراندن اوقات فراغت به بازنشستگان کمک می کند؛ بلکه هویت آنان را به عنوان یک زوج تقویت می کند و کیفیت روابطشان را افزایش می دهد ( سالینگ و هنکنس، 2008).
افرادی که در روابط خود دچار نارضایتی هستند، نه تنها در سازش با بازنشستگی دچار مشکل می شوند؛ بلکه تلاش می کنند با جست وجوی اشتغال پس از بازنشستگی از محیط خانوادگی دور شوند تا از این طریق بتوانند خلأیی که در روابط اجتماعی آنان وجود دارد را پر کنند ( بنت و همکاران، 2016).
پل استخدامی یا همان اشتغال پس از بازنشستگی ممکن است به چندین دلیل گزینه جذابی برای بازنشستگان باشد . برای مثال، مشکلات مالی برای بعضی کارکنان، دوران بازنشستگی را برای آنان دشوار می کند و اشتغال پس از بازنشستگی گزینه مناسبی برای رفع مشکلات اقتصادی افراد است ( دامان و همکاران 2011 ، به نقل از بنت و همککاران، 2016). عکلاوه بر آن، پل استخدامی زمینه ای را برای فعالیت های اجتماعی از طریق ارتباط با همکاران فراهم می کند ( لانکس و رادل، 2012 ، به نقل از بنت و همکاران، 2016).

همه عوامل ذکرشدۀ بالا مشروط به وجود سلامت جسمانی و روانی است که اجرای برنامه های بازنشستگی را تسهیل و میزان سازش با بازنشستگی را افزایش می دهد . در برخی پژوهش ها بازنشستگی را به عنوان رویدادی سرشار از فشار و آسیب توصیف می کنند که به اختلال های جسمی و روانی منجر می شود ( هاویگرست و همکاران 1968 ، به نقل از اوریکت ، 2004). در چنین پژوهش هایی سازش با بازنشستگی را از طریق میزان سلامت جسمانی و
روانی و مرگ ومیر در این دوره می سنجند ( وان و گرو، 1995، به نقل از اوریت، 2004).

مشاوره و مراحل بازنشستگی

مشاوره و برنامه ریزی برای بازنشستگی از برنامه های توان بخشی بازنشستگان به شمار می رود که مشاوران به ارائة خدمات به افراد بازنشسته و مسن می پردازند و به سازش افراد با این دوره کمک می کنند ( هرشنسون ، 2014 ).
مشاوره با این افراد باید بر اساس مراحل بازنشستگی آنان صورت گیرد. مراحل بازنشستگی از دیدگاه ریچاردسون ( 1993 ، به نقل از براون و لنت ، 2005) شامل سه مرحله پیش از بازنشستگی، تصمیم برای بازنشستگی و سازگاری با بازنشستگی است.
برنامه ریزی برای بازنشستگی معمولا در مراحل پیش از بازنشستگی و تصمیم به بازنشستگی که هنوز بازنشستگی رخ نداده است، صورت می گیرد و مشاوره در این مرحله بیشتر به صورت ارائه اطلاعات انجام می شود. سازش با بازنشستگی مرحله ای است که بازنشستگی اتفاق افتاده است و افراد با مشکلاتی چون بی هدفی و بی معنایی در زندگی، مشکلات خانوادگی، فقدان ارتباط، گذراندن اوقات فراغت، مرگ افراد مهم، از دست دادن درآمد و پایگاه شغلی مواجه اند و این مسائل به افسردگی و اضطراب در آنان منجر می شود ( تینزلی و سوئندر، 1992، به نقل از براون و لنت، 2005).

مشاورۀ بازنشستگی باید بر دو جنبة خاص، توجه ویژه داشته باشد : جنبه نگرشی و جنبه فعالیت. در حوزۀ نگرشی، تدابیری در جهت تقویت جنبه های معنوی، اتخاذ دیدگاهی متفاوت به رویدادهای زندگی و برجسته تر دیدن جنبه های مثبت زندگی به ویژه در حوزۀ اشتغال ضرورت می یابد. همین طور، در حوزۀ فعالیتی، باید به دو موضوع مهم توجه داشت. نخست، برنامه ریزی برای مدیریت مالی در موقعیت هایی که کاهش درآمد ناشی از بازنشستگی سبب تجربه
تنگناهای مالی می شود، دوم، برنامه ریزی فعالیت هایی در جهت گذران مفید زندگی و مقابله با ملالت ناشی از زمان اضافی که بازنشستگان در اختیار دارند.

عوامل پیش بینی کننده سازگاری و انطباق با بازنشستگی

سالینگ (2012 ، به نقل از باربوسا و همکاران، 2016) مقالات سازش با بازنشستگی را بررسی و پیش بینی کننده های سازگاری و انطباق با بازنشستگی را به چهار دستة کلی طبقه بندی کرد:

1- نگرش های فردی ( مانند سن )

2- منابع ( مانند سلامتی )

3- ویژگی های موقعیتی ( مانند ویژگی های شغل پیش از بازنشستگی، تعهد شغلی و موقعیت شغلی مانند استرس شغلی و بازنشستگی داوطلبانه )

4- نگرش روانشناختی ( وضعیت شخصیتی و روان شناختی مانند انگیزش )

چالش ها و پیامدهای بازنشستگی

تحلیل های مقاله ها نشان داده که بازنشستگان، چهار چالش اصلی را تجربه می کنند که عبارتاند از چالش های مالی، چالش های مربوط به سلامت، چالش زمان اضافی و احساس بیهودگی.

1. چالش های مالی : بیشتر بازنشستگان گزارش کرده اند که در این دوران، هزینة خانوار آنان به دلیل ویژگی های فرهنگی و سنتی موجود، هزینه های تحصیل و ازدواج فرزندان و گسترش خانوار افزایش می یابد و این دوران، دوران پرهزینه ای است . شاید بتوان ادعا کرد که اصلی ترین چالش بازنشستگان ، قرار گرفتن در تنگنای اقتصادی است که از کاهش حقوق آنان نشئت می گیرد.

2. چالش های مربوط به سلامت : برخی از مشارکت کنندگان بیان کردند که از کارافتادگی و نقصان سلامتی یکی از عمده ترین مشکلاتی است که آنان طی این دوره با آن مواجه هستند. سنگ کلیه، فشار خون بالا یا پایین، بیماری های قلبی، ضعف حافظه و... از جملة آن هاست؛ زیرا در سنین بازنشستگی به دلیل کهولت سن، کار کردن طی سالیان متمادی یا جدایی ناگهانی از کار و تر تمامی عادات گذشته و...، بیمارهای مختلفی در آنان پدیدار و آسیب پذیری شان نسبت به گذشته بیشتر می شود. این موضوع سبب می شود تا آنان احساس کنند از کارافتاده اند و نتوانند از فرصت های موجود این دوره استفاده کنند و یا از اوقات فرادت خود لذت ببرند.

3. چالش زمان اضافی : از آنجا که کارمندان آموزش و پرورش مانند کارمندان سایر سازمان ها بخشی از ساعات روز را به فعالیت بیرون از منزل مشغولند، پس از بازنشستگی و از دست دادن شغل خود، این بخش از روز نیز به ماندن در منزل و بودن زمان بیشتری با همسر سپری می شود و در صورت خانه دار بودن همسر، میزان نزدیکی آن ها به هم بیشتر می شود و چالش هایی را در روابط آنان ایجاد می کند.

4. احساس بیهودگی : با توجه به اینکه بیشتر بازنشستگان از فعالیت های شغلی دور شده اند، بنابراین اوقات فرادت آنان افزایش می یابد. بسیاری از آنان از اینکه نمی توانستند از وقت خود به نحو سودمندی استفاده کنند، ابراز ناراحتی می کردند و بیان می کردند که در اثر افزایش بیکاری، احساس سرگردانی دارند. برخی از آنان بیان کردند که از طرف دولت برای آنان هیچ امکانات تفریحی و رفاهی در نظر گرفته نمی شود .

گاهی اوقات نگاه و دیدگاه دیگران به افراد بازنشسته، احساس بیهودگی و بی کفایتی را به آنان القاء می کند. فرد بازنشسته در زمان اشتغال، به لحاظ موقعیت شغلی، دارای منزلت خاصی نزد همکاران، اطرافیان و افراد خانواده است؛ اما در اثر بازنشستگی پایگاه وی از لحاظ اجتماعی دچار تغییر می شود. بسیاری از بازنشستگان بیان کرده اند که پس از بازنشستگی، احترام آنان نزد همکاران سابق خود، افراد خانواده و سایر افراد جامعه کمتر شده است.

راهبرد های سازش با چالش های بازنشستگی

این مضمون به راهبرد شخص بازنشسته در مواجهه با پیامدها و مشکلات بازنشستگی اشاره می کند که شامل 4 دسته مضمون اصلی ( اتکا به خود ، معنویت گرایی، فعالیت های جایگزین و مثبت نگری ) و 11 مضمون فرعی ( اشتغال مجدد، اشتغال همسر، قناعت، نگرش خدامحورانه، نگرش هشیارانه تر به گذران زندگی، تعاملات اجتماعی، ورزش، مطالعه، مسافرت، امورات روزمره و سازگاری زناشویی، تمرکز بر جنبه های ثمربخش زندگی و نگرش مسئله محور ) است .

1. اتکا به خود : برخی از بازنشستگان به دلیل ناهماهنگی میان حقوق و مخارج زندگی ناگزیرند با چشم پوشی از زمان استراحت خود، شغل دیگری بیابند تا بتوانند حداقل بخشی از مشکلات مالی شان را رفع کنند . بسیاری از این افراد هنگامی که بازنشسته یا بی شغل می شوند، در مقایسه با هنگامی که کار می کردند، فعالیت های متنوع بیشتری در اوقات فرادت خود دارند که این راهبرد برای بازنشستگان از دو جهت مهم است : نخست به افراد کمک می کند تا اوقات فراغت خود را به صورت مفیدتری سپری کنند و از احساس بی کفایتی یا از کارافتکادگی دوری کنند . دوم در مقابل کاهش درآمدی که در نتیجه بازنشستگی متحمل می شوند، کمک هزینه ای را برای زندگی آنان فراهم می کند .

اتکا به خود براساس نظر بازنشستگان در قالب اشتغال مجدد بازنشستگان و یا اشتغال همسر و نیز قناعت مطرح می شود .

برخی مواقع بازنشستگان امکان اشتغال مجدد به دلیل کاهش توانایی هایشان و یا عدم تخصیص فرصت های شغلی از سوی دولت به بازنشستگان ندارند. بنابراین، سومین راهبردی که بازنشستگان در حوزۀ چالش های مالی به آن اشاره کردند، قناعت است.

بنت و بیهر (2014) در پژوهشی به بررسی تمایل بازنشستگان به اشتغال مجدد پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که پیش بینی کننده های تمایل افراد
بازنشسته به اشتغال مجدد، شامل عوامل اقتصادی و روانشناختی است.

با در نظر گرفتن تجارب بازنشستگان مرد آموزش و پرورش، اشتغال پس از بازنشستگی از چند جهت برای بازنشستگان مهم است؛ نخست با توجه به وجود کلیشه های جنسیتی و تعریف وظایف مختص زنان و مردان، وظایف مرد به عنوان نان آور، حیطة فعالیت های او در بیرون از منزل تلقی می شود و شغل بخشی از هویت آنان را تشکیل می دهد. بر همین اساس، بازنشستگی که معادل ترک شغل است، فرد بازنشسته را از لحاظ روانشناختی تحت تأثیر قرار می دهد که در این شرایط اشتغال مجدد گزینة مناسبی است تا افراد بتوانند بخشی از هویت خود را که به واسطة شغل خود تعریف می کردند، بازیابند و از بحران هویتی به وجود آمده خارج شوند . دوم اشتغال در سازمان های دولتی به لحاظ تمام وقت بودن آن، هم از جنبة مالی و هم از لحاظ پر کردن بخش اعظمی از ساعات روزانة فرد، مهم است. در هنگام بازنشستگی درصدی از حقوق افراد به واسطة بازنشستگی کاهش می یابد و بازنشستگان را با چالش های اقتصادی رو به رو می کند. به علاوه، شغلی که به مدت سی سال زمان زیادی از ساعات روزمرۀ فرد را به خود اختصاص می داد، حذف شده و فرد با زمان آزاد زیادی مواجه است. در چنین شرایطی اشتغال مجدد یا پل استخدامی که به صورت تمام وقت، پاره وقت و یا خوداشتغالی انجام می گیرد، به بازنشستگان کمک می کند تا بتوانند بحران اقتصادی و اوقات فرادت را که نتیجة بازنشستگی است، حل و فصل کنند.

کار و کیل (2012) در پژوهش خود بیان کردند که پل استخدامی به افراد کمک می کند که مهارت ها و تخصص خود را به کار گیرند و در کنار آن به درآمدزایی ادامه دهند .

برخی از افراد پس از بازنشستگی به دلیل افزایش سن و کاهش فعالیت ها، توانایی جسمانی شان کاهش می یابد و قادر به ادامه فعالیت های شغلی به منظور درآمدزایی و یا با هدف سرگرمی و گذراندن اوقات فرادت خود نیستند که در چنین شرایطی به قناعت کردن روی می آورند. چنین راهبردی از این نظر اهمیت دارد که در بافت متکی بودن به خود و پرهیز از « سربار دیگران نبودن » مطرح می شود. اینجاست که اهمیت عزت نفس بازنشستگان و توجه به رویه هایی برجسته می شود که بازنشستگان را در حفظ استقلال فردی، عزت نفس و عدم وابستگی به اطرافیان یاری دهند .

بُعد سوم از مضمون اتکا به خود مرتبط با اشتغال همسر است . برخی از بازنشستگان اشاره کرده اند که به دلیل کاهش توانایی های جسمانی و نقصان سلامتی و به منظور رویارویی با چالش های اقتصادی، به فراهم کردن زمینه ای برای اشتغال همسر و استفاده از توانایی هایی او روی می آورند. در پژوهشی که وینکور و همکاران (1996) انجام دادند، دریافتند که فشار اقتصادی، رابطه درونی با افسردگی و تعارضات زناشویی دارد. یافته های این پژوهش به مسئله مهمی در دوران بازنشستگی اشاره می کند که فشار اقتصادی روابط زوجین را تحت تأثیر قرار می دهد. بر این اساس و با توجه به گزارشات بازنشستگان می توان به این نتیجه دست یافت که در زمانی که فرد بازنشسته قادر به کار کردن نیست، اشتغال همسر نه تنها به کاهش فشار ها و مشکلات اقتصادی بلکه به رفع تعارضات زناشوییِ ناشی از مشکلات اقتصادی نیز کمک می کند . در پژوهشی که رایمو و هو (2009) انجام دادند، بیان کردند که در زوجین شاغل، تمایل به تعویق انداختن بازنشستگی از سوی مردان بیشتر است. این مسئله به روند بازنشستگی مشترک اشاره دارد که معمولا شوهر ممکن است ترجیح دهد که به جای آنکه بازنشسته شود، بازنشستگی خود را به تعویق اندازد تا بتواند زمان بازنشستگی خود را با همسرش هماهنگ کرده و اوقات فراغت دوران بازنشستگی خود را با همسرش سپری کند.

علاوه بر آن، با توجه به اینکه در دوران بازنشستگی، فرد بازنشسته زمان بیشتری را در منزل و با همسر ( خانکه دار یا بازنشسته ) سپری می کند، در مقایسه با زمان اشتغال، تعارضات بیشتری را تجربه می کند. ممکن است در این شرایط مسائل و مشکلات سابق پررنگ تر شود و یا مسائل تازه ای بروز پیدا کند. البته، پژوهش دو و یورگاسکون (2010) دربارۀ روابط زوجین حاکی از این است که بازنشستگی ممکن است شرایط زناشویی پیش از بازنشستگی را تشدید کند. به عبارتی، اگر زوجین پیش از بازنشستگی دارای کیفیت زناشویی بالایی بودند، کیفیت روابط زناشویی آنان با بازنشستگی افزایش می یابد، در حالی که زوجینی که کیفیت زناشویی پایینی را تجربه کردند، پس از بازنشستگی کیفیت رابطه زناشویی آنان کاهش می یابد. در چنین شرایطی است که چالش های زناشویی افرادی که زندگی زناشویی رضایت مندانه ای ندارند، در نتیجة بازنشستگی بیشتر می شود و بعضی از بازنشستگان راهبرد هایی را در جهت دور بودن از همسر انتخاب می کنند .

2. معنویت گرایی : معنویت گرایی به عنوان یکی از راهبرد هایی که بسیاری از بازنشستگان جهت سازش با مشکلات این دوره به آن روی می آورند، به معنای نگرش به دنیا و انسان است که به فرد آرامش و امید می دهد . بر اساس نظر بازنشستگان می توانیم معنویت گرایی را به دو مضمون نگرش خدامحورانه و نگرش هشیارانه تر به گذران زندگی تقسیم کنیم .

در نگرش خدامحورانه بازنشستگان تلاش می کنند تا خودشان را با شرایط موجود تطبیق دهند. بر همین اساس بیشتر شرکت کنندگان بیان کردند که ارتباط با خدا به آن ها امید می دهد و بر قدرت تحمل آنان می افزاید. آنان بیان کردند که با وجود توکل و ایمان به خدا، احساس آرامش می کنند و از خدا می خواهند تا بر چالش ها و تنگناهای موجود فائق آیند .

دومین مضمونی که در بحث معنویت گرایی مطرح می شود، نگرش هشیارانه تر به گذران زندگی است که بازنشستگان در این دوران به دنبال یافتن معنا در زندگی خود هستند. با توجه به اینکه دوران بازنشستگی با دوران کهولت و پیری همزمان می شود، عمر و زندگی برای افراد بازنشسته ارزش بیشتری پیدا می کند و محدودیت عمر را درک می کنند. بر این اساس، افراد نسبت به گذران روز های خود حساس تر می شوند و برای فعالیت های روزانة خود نسبت به گذشته ارزش بیشتری قائل اند و با رعایت ارزش های اخلاقی در پی معنابخشی به زندگی خود هستند .

مذهب و معنویت می تواند پاسخ گوی نیازهای روان شناختی سالمندان باشد و به ایجاد احساس معناداری در زندگی سالمندان منجر شود. همچنین، سبب شود سالمندان کمبودهای اجتناب ناپذیر این دوره از زندگی را بپذیرند. معتمدی (1396) در پژوهش خود با عنوان ارتباط با خدا در دورۀ سالمندی و بازنشستگی به این نتیجه دست یافت که سالمندان از آن جهت برای ارتباط با خدا اهمیت قائل هستند که آن را در راستای ارضای نیازهای خود، رشد فردی، رشد اجتماعی و در نهایت، احساس آرامش شخصی خود می دانند و از طریق ارتباط با خدا می توانند با مشکلات مقابله و منافعی را کسب کنند . ضمن آنکه برخی سالمندان بدون توجه به پیامدهای آن، صرفا ارتباط با خدا را مهم می دانند. سالمندان عبادت را تنها روش ارتباط با خدا نمی دانند و ضمن توجه به لزوم قرارگرفتن در موقعیت های خاص، خدمت به دیگران، انجام کار خیر و به طور کلی از طریق فعالیت نیز ارتباط با خدا را میسر می دانند .

درواقع، یک بُعد معنویت گرایی که مرتبط با نگرش خدامحورانه است، به افراد کمک می کند که در برابر شرایط استرس زا به یک قدرت لایتناهی متصل باشند و به آرامش برسند . بسیاری از پژوهش ها شواهدی را مبنی بر پرداختن به معنویت در مواجهه با چالش های زندگی مانند بیماری آلزایمر ( بوشر و بک، 2008، به نقل از ارل، 2010) ، نقص بینایی ( یامپول اسکای و همکاران، 2008 ، به نقل از ارل ، 2010) ، سرطان ( لابمیر و همکاران، 2004 ، به نقکل از ارل، 2010) ارائه کرده اند.

از سوی دیگر نگرش هشیارانه تر به گذران زندگی که به جهت داشتن و هدفمندی زندگی اشاره دارد، فرد بازنشسته را به سمت اموری که به زندگی او معنا می دهد، سوق می دهد. از یک منظر، این یک راهبرد نگرشی است که سبب می شود فرد حساسیت بیشتری نسبت به گذر عمر و رویدادهای دیگر زندگی داشته باشد، حساسیتی که با خردمندی و بینش والاتری همراه است و معنای متفاوتی به زندگی و رویدادها می دهد . از منظر دیگر، این یک راهبرد عملی است که سبب می شود تا بازنشستگان از هر فرصتی برای انجام کاری ارزنده و ثمربخش، ازجمله کمک به دیگران استفاده کنند و از احساس بیهودگی و بی معنایی که ممکن است در عصر سوم زندگی شان تجربه کنند، رهایی یابند.

3. فعالیت های جایگزین : برخی بازنشستگان، فعالیت های متنوع غیرشغلی را از راهکارهای مواجهه با اوقات فرادت حاصل از بازنشستگی معرفی می کردند که می توانیم این فعالیت ها را به سه دسته کلی « تعاملات اجتماعی » ؛ « ورزش، مطالعه و مسافرت » ؛ و « امورات روزمره » تقسیم کنیم. امور ذکرشده سبب می شود تا آنان بتوانند برای بخشی از ساعات آزاد روزانة خود را برنامه ریزی کنند و به احساس رضایتی از زندگی خود دست یابند .

با توجه به نظر بازنشستگان، داشتن تعاملات اجتماعی با دوستان و خویشاوندان در دوران بازنشستگی با پیری مثبت ارتباط دارد. در شرایطی که فرد ارتباط با محیط بیرون و همکاران خود را از دست می دهد، تعامل با دوستان و همسالان از منزوی شدن و احساس تنهایی فرد بازنشسته جلوگیری می کند .

مسافرت از جمله فعالیت هایی است که بازنشستگان به منظور خارج شدن از حالت روزمرگی، رفع خستگی و کاهش استرس ها در دوران بازنشستگی به آن می پردازند. علاوه بر آن فعالیت هایی از قبیل مطالعة کتاب یا روزنامه و حل جدول که درگیری ذهنی ایجاد می کنند، نه تنها به فرد در گذران اوقات فراغت خود
کمک می کند؛ بلکه با توجه به افزایش سن و ضعف حافظه، سبب فعال و هوشیار نگه داشتن ذهن و مغز در بازنشستگان می شود.

بازنشستگان در سنین بازنشستگی به دلیل کهولت سن و کار کردن طی سالیان متمادی، سلامت جسمانی خود را از دست داده اند که برای حفظ سلامتی و توانایی بدنی خود، به ورزش کردن روی آوردند. فعالیت منظم فیزیکی نقش مهمی در حفظ و افزایش سلامت جسمانی فرد دارد و احتمال ابتلا به بیماری های دیگر را کاهش می دهد .

فعالیت های جایگزین به سازگاری زناشویی بازنشستگان نیز کمک می کند . بعضی از بازنشستگان به مشکلات تازه ای که با همسر خود پس از بازنشستگی برخورده اند، اشاره کردند. به دلیل اینکه بازنشستگان پس از بازنشستگی زمان بیشتری را در خانه و با همسرشان سپری می کنند، مشکلات زناشویی افزایش می یابد و حتی تقاوت هایی که از پیش میان زوجین وجود داشت، در این دوران پررنگ تر می شود .

در زمانی که سن افراد افزایش می یابد، معنای شغل برای آنان تغییر و فعالیت های جایگزین شغل که مربوط به اوقات فراغت فرد است، اهمیت بیشتری پیدا می کند. به طور کل، اوقات فراغت مرتبط با آزادی و انتخاب فعالیت هاست و افراد به بررسی گزینه های جایگزین می پردازند و تصمیم می گیرند که چگونه زمان آزادی را که در اختیار دارند، بگذرانند . امروزه نقش رو به رشد اوقات فرادت در زندگی افراد مسن و بازنشسته به بهبود وضعیت سلامتی، امید به زندگی بیشتر و طولانی تر شدن سال های بازنشستگی کمک می کند . از طرفی یک تأکید اجتماعی وجود دارد، مبنی بر اینکه عصر سوم زندگی زمانی برای رشد و تکامل فردی است که این تأکید در بردارندۀ رشد فعالیت های معنادار در سال های بعدی است ( برنارد و فیلیپسون، 1995 ، به نقل از دورفمن و داگلاس ، 2005).

گسترش تعاملات اجتماعی در زمرۀ فعالیت های جایگزینی است که بازنشستگان به واسطة آن بر احساس تنهایی خود غلبه می کنند و بر بهزیستی آنان اثرگذار است . در پژوهشی کاکیوپو و همکاران (2010 ، به نقل از چن و فیلی، 2014) به بررسی اثرات جسمانی و روانشناختی احساس تنهایی پرداختند و نتایج پژوهش روی جمعیت سالخوردگان نشان داد که احساس تنهایی با افزایش فشار خون، افزایش افسرگی و ضعف سلامت جسمانی مرتبط است. نقطة مقابل، احساس تنهایی روابط اجتماعی است که در قالب تعاملات اجتماعی روزمره تعریف می شود که به صورت روابط با شریک زندگی، خانواده و دوستان نمود پیدا می کند ( برکمن و سیم، 1994 ، به نقل از چن و فیلی ، 2013). حمایت های اجتماعی از سوی همسر و دوستان احساس تنهایی و منزوی شدن را کاهش
می دهد و حمایت های همسر در مقایسه با دوستان، اثرات قوی تری بر کاهش احساس تنهایی دارد ( چن و فیلی، 2013). بنا زادۀ ماهانی (1382) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که روابط اجتماعی و اعتماد به نفس با یکدیگر به طور مشترک بر سلامت روان سالمندان و بازنشستگان تأثیر دارند و به روشنی نشان می دهد که میزان روابط اجتماعی در شرایطی که بازنشسته اعتماد به نفس بالا، یعنی تصور خوشایندی از خود و سازگاری با محیط را همزمان تجربه می کند، می تواند نقش مؤثری در سلامت روان او داشته باشد . علی پور و همکاران (1388) در نتیجة پژوهش خود دریافتند که حمایت عاطفی، بیشترین تأثیر را بر کیفیت زندگی سالمندان داشت و انواع حمایت اجتماعی بیشترین هم بستگی را با بُعد اجتماعی کیفیت زندگی داشتند. بنابراین، توجه به عوامل اجتماعی تعیین کنندۀ سلامت در سالمندان و بازنشستگان، ازجمله حمایت های اجتماعی دارای اهمیت بالایی است .

امورات روزمره که دربردارندۀ فعالیت هایی چون کمک به همسر در امورات منزل، انجام کار های شخصی خود در داخل و خارج از خانه و...، به آنان کمک می کند تا بخشی از زمان آزاد خود را به چنین فعالیت هایی اختصاص دهند تا از این طریق به امورات خود رسیدگی کنند، به فعالیت ادامه دهند، تعاملات خود را با همسر و محیط خارج از خانه افزایش دهند و پویایی را در زندگی خود حفظ کنند تا به واسطة چنین فعالیت هایی از کارافتادگی را تجربه نکنند و به حفظ سلامتی خود نیز کمک کنند. تقدیسی و همکاران (1391) در نتیجة پژوهش خود مبنی بر عوامل تأثیرگذار بر سبک زندگی سالم در دورۀ سالمندی و بازنشستگی به عواملی چون تعاملات اجتماعی، معنویت و عادات روزمرۀ زندگی اشاره کردند .

دستة سوم از فعالیت هایی که در حوزۀ فعالیت های جایگزین قرار می گیرند، ورزش، مطالعه و مسافرت است که هر یک به گونه ای بر سلامتی و نشاط بازنشستگان اثرگذارند و به طور مثبتی با شادی بازنشستگان در این دوره از زندگی ارتباط دارند ( شکلدون، 2004 ، به نقل از کالوو و همکاران، 2007). به علاوه پژوهش هایی چون سالاری (1386) به نقش ورزش و فعالیت های ورزشی در افزایش قدرت عضلانی و توان استقامتی، خضری و همکاران (1393) به تأثیر ورزش و فعالیت بدنی بر تغییرات مثبت فیزیولوژیکی و روانی - حرکتی و زمان واکنش و پاسخ بازنشستگان و سالمندان، حکمتی پور و همکاران (1392) به اثرگذار بودن
ورزش بر افسردگی به عنوان شیوه ای مؤثر و مکمل در کنار دیگر درمان های رایج به عنوان یک درمان غیردارویی و کم عارضه در کاهش افسردگی اشاره کرده اند.

رحیمی و همکاران (1389) در پژوهش خود با عنوان « تجارب سالمندان تهرانی در زمینة اوقات فراغت و تفریحات » دریافتند که برنامه ریزی برای دوران بازنشستگی و سالمندی باید به گونه ای باشد که سبب ارتقای سلامت جسمی و روانی سالمندان شود. تأمین امکانات و فضاهای مناسب تفریحی و فعالیت های اوقات فراغت، ایجاد و تقویت مراکزی برای تجمع سالمندان، ایجاد مراکز روزانه با رویکرد اجتماعی و کانون های بازنشستگی که سالمندان بتوانند در آنجا تجمع کنند و با همسالان خود تعامل کنند، تشویق به عضویت و شرکت در کانون های ویژۀ سالمندان، برگزاری مسابقات و برنامه های مذهبی، برگزاری برنامه های گردش و مسافرت های گروهی می تواند از مداخلات مؤثر در بهبود وضعیت سلامتی و سبک زندگی بازنشستگان باشد .

4. مثبت نگری : مثبت نگری که بر اساس روانشناسی مثبت نگر تمرکز بر هیجانات مثبت، ویژگی های مثبت و موقعیت های مثبت است، تأثیر زیادی بر کیفیت زندگی و همچنین، سلامتی افراد و خصوصا بازنشستگان با دیدگاه مثبت به پیر شدن، دارد؛ زیرا مثبت نگری بر سلامت روان تأثیرگذار است و زندگی افراد را از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به بنظر بازنشستگان می توانیم مثبت اندیشی را که به عنوان یکی از راهبرد های سازش با چالش های بازنشستگی مطرح کردند، به دو مضمون فرعی تقسیم کنیم : تمرکز بر جنبه های ثمربخش زندگی و نگرش مسئله محور .
یک جنبه از مثبت نگری، تمرکز بر جنبه های ثمربخش زندگی خود است؛ یعنی بازنشستگان بر چیزهایی تمرکز می کنند که در زندگی آن ها به خوبی پیش رفته و سبب می شوند تا زندگی خود را ثمربخش ببینند .

بخشی از مثبت نگری، تمرکز بر جنبه های ثمربخش زندگی یا به بیانی دیدن نیمه پر لیوان به جای نیمه خالی بود. از آنجا که کیفیت زندگی افراد بر پایه برداشت و پندار فرد از وضعیت زندگی کنونی اش سنجیده می شود، نگرش و دیدگاه مثبت به شرایط یا موقعیت تازه یا مشکل زا می تواند به افزایش کیفیت زندگی کمک کند. در پژوهشی که فرنام (1395) انجام داد، به این نتیجه دست یافت که آموزش مثبت نگری بر افزایش کیفیت و امید به زندگی بازنشستگان و سالمندان اثربخش است. کیفیت زندگی به سلامت بدنی، سلامت روانی، باور های شخصی و ارتباط با محیط اشاره دارد. بر اساس پژوهشی که نوتمن (2004) انجام داد، در می یابیم که افرادی با نگرش مثبکت در جست و جوی تجربه امورات جدید و متفاوتی مانند سرگرمی های جدید، مسافرت، قدم زدن در طبیعت و... هستند تا بتوانند از اوقات فراغت خود لذت ببرند.

دومین مضمون که مربوط به نگرش مسئله محور است، طبق نظر بازنشستگان، اشاره به اتخاذ نگرشی دارد که طی آن فرد، بازنشستگی را به مثابه یک مسئله یا مشکلی عادی تلقی می کند که باید با رویکردی فعال با پیامدهای آن مقابله کرد. با در نظر داشتن چالش هایی که شرکت کنندگان در هنگام بازنشستگی با آن ها مواجهند، افرادی که دارای چنین نگرش و رویکردی هستند، راحت تر می توانند از پس چالش های پیش رو برآیند تا افرادی که چنین رویکردی ندارند .

جنبة دیگر مثبت نگری، اتخاذ نگرش مسئله محور به موضوع بازنشستگی است . چنین نگرشی شامل اتخاذ دیدگاهی عینی در مواجهه با مشکلات است. این نگرش حاکی از این است که فرد آمادگی مقابله با چالش های پیشرو را دارد، توانمندی ها و قابلیت های مواجهه با چالش ها را در خود می بیند و با وجود دشواری های موجود در بازنشستگی، پذیرای وضعیت پیش آمده و چالش های آن است.

سبک زندگی بازنشستگی

همانگونه که هیون و همکاران ( 2013 ،نقل از اسمیتون، بارنز و وجریز ،2016 ) بیان کردند، علیرغم وجود مولفه هایی که بر نحوه و زمان بازنشستگی افراد اثر می گذارند، انتقال مناسب به دوران بازنشستگی از طریق سازگاری با سبک زندگی چندبعدی مشخص می شود که به سطوح و اشکال مختلف فعالیت های جسمانی و اجتماعی مرتبط است و سلامتی و بهزیستی افراد را در دوران بازنشستگی تحت تاثیر قرار می دهد.

واکر، کیمل و پرایس ( 1981 ،نقل از هرشنسون، 2014 ) چهار نوع سبک زندگی را که توسط بازنشستگان به کار گرفته می شود، مشخص کردند:

1 . فردی که به دنبال بازنشسته شدن است و برنامه ریزی می کند تا در دوران بازنشستگی فعال باشد .

2 . افرادی که تمایل دارند تا سبک زندگی شغلی پیشین خود را ادامه دهند.

3 . افرادی که تمایل دارند سطوح فعالیتهایشان را از آنچه که در دوران اشتغال انجام می دادند، کاهش دهند.

4 . معمولا به اجبار بازنشسته می شوند، افرادی که فاقد منابع شخصی برای سازگاری رضایتبخش با شرایط جدید هستند .

شالسبرگ ( 2004 ،نقل از هرشنسون، 2014 ) پنج نوع سبک زندگی را که افراد به واسطه آن به سازش با دوران بازنشستگی دست می یابند را به صورت زیر عنوان می کند: .

1 . افرادی که در جست و جوی تجربه فعالیت های جدید هستند .

2 . افرادی که می خواهند در سالهای میانه عمر خود به خوبی فعالیت کنند .

3 . افرادی که به آزمایش و خطا می پردازند تا به گزینه مناسبی دست یابند .

4 . افرادی که می خواهند آرامش داشته باشند و در هرکجا زندگی کنند .

5 . افرادی که خود را از هر قیدوبندی رها و آزاد می کنند .

سندرم آشیانه خالی

بازنشستگی ممكن است با سندروم آشیانه خالی، زمانی كه فرزندان خانه را ترك می كنند همراه باشد و بر شدت آثار تنش زای این دوران بیفزاید و به احساس تنهایی و انزوای افراد بینجامد. سندرم آشیانه خالی به احساس افسردگی، ناراحتی و اندوهی اطلاق می‌شود كه توسط والدین یا سرپرست بچه‌هایی كه بزرگ شده و خانه پدری خود را ترك می‌كنند، تجربه می‌شود.

افسردگی بعد از بازنشستگی

افسردگی بعد از بازنشستگی به احتمال بیشتر سراغ کسانی می‌آید که هیچ آمادگی برای ورود به این دوره از زندگی را ندارند. حتی کسانی که شغل آزاد دارند، با احساساتی مشابه افسردگی مواجه می‌شوند چرا که افسردگی بعد از بازنشستگی تنها به معنای کار نکردن نیست و در کنار خود جریانات و چالش‌های زیادی را به همراه دارد. کاهش توان جسمی به نسبت گذشته، تنها شدن، گذر زمان، ترس از مرگ و... از جمله عوامل تشدید کننده افسردگی بعد از بازنشستگی می‌باشند.

طبق تجربه اغلب مردان بعد از بازنشستگی از بیکار بودن کسل شده و به دنبال شغل جدیدی می‌گردند. این در حالی است که خانم‌ها بعد از بازنشستگی معمولا زمانی را که بدست آورده‌اند در خانه و بین افراد خانواده می‌گذرانند. مردان بعد از کناره گیری از کار و در دوران بازنشستگی به دلیل دوری از شرایط کاری گذشته، بی هدف بودن زندگی و نداشتن انگیزه و ارتباط کمتر با همکاران و دوستانی که در محیط شغلی داشته‌اند؛ منزوی و گوشه گیر شده و دچار افسردگی می‌شوند. در واقع بازنشستگی یکی از عوامل تحریک کننده افسردگی است که تاثیرات خود را بر جنبه‌های مختلف زندگی افراد می‌گذارد و معمولا در مردان بیشتر از زنان رخ می‌دهد.

اهالی خانواده اغلب از بازنشستگی پدر و مادر خوشحال می‌شوند و از کم شدن اشتغال ذهنی آن‌ها ابراز خرسندی می‌کنند. بازنشستگی هم برای متاهلین و هم مجردها نفع زیادی دارد. خصوصا اگر مسئولیت فرزندان و یا نوه‌ها را به عهده داشته باشید، بار بزرگی از دوش‌تان برداشته شده و می‌توانید برنامه ریزی‌های بیشتری با آن‌ها انحام دهید. در هر مرحله‌ای از زندگی که باشید، بازنشستگی فرصتی دوباره برای شناخت نزدیکان و دوستان‌تان می‌تواند باشد. همین تغییر نگرش باعث ایجاد فاصله میان شما و افسردگی می‌شود.

یکی از نشانه‌های افسردگی به معنای در خودماندن به صورت مداوم است. رها کردن کارهای روزانه مثل خواب، خوراک و عدم لذت از فعالیت‌های پیشین، خستگی در بیشتر مواقع از جمله رفتارهایی است که بازنشسته‌ها بعد خروج از کار از خود نشان می‌دهند. افسردگی در افراد بازنشسته اغلب به صورتی درونی شکل می‌گیرد. دنیا دیدگی این افراد باعث می‌شود افسردگی نمودهای بیرونی کمتری داشته باشد. درونی کردن ناراحتی و غم و نداشتن انگیزه برای تغییر، آن‌ها را هر روز بیشتر در دنیای افسردگی فرو می‌برد.

علاوه بر این در صورتی که همسر فرد فوت کند، مشکلات بیشتر شده و نشانه‌های افسردگی با شدت بیشتری هجوم می‌آورند. این در حالی است که فرزندان هر کدام دنبال کارهای خودشان بوده و زمان کافی برای پدر و مادر ندارند. تنهایی و نداشتن کار برای این افراد بزرگ ترین عامل افسردگی محسوب می‌شود. همچنین فرد بعد از بازنشستگی ممکن است احساس ناتوانی و اضافی بودن نیز داشته باشد، رفتار و حضور دوستان و خانواده در عدم بروز این احساسات بسیار مهم تلقی می‌گردد. فشارهای مالی، نداشتن امید به آینده، بی حوصلگی و بی هدفی از دیگر علل بروز افسردگی بعد از بازنشستگی می‌باشد.

اغلب کسانی که زودتر از موئد خود را بازخرید می‌کنند، بعد از مدتی احساس می‌کنند هنوز توانایی زیادی برای کار کردن دارند و می‌توانستند انرژی خود را به کار تبدیل کنند. بدین صورت با احتمال بیشتری دچار احساس بیهودگی و سرخوردگی و در نتیجه افسردگی می‌شوند. البته کسانی که به دلایل ضعف جسمانی و مشکلات پزشکی از کار بازنشست شده‌اند، این احساس را نخواهند داشت. به طور کلی می‌توان گفت هر چه قدر تصمیم به بازنشستگی به عهده خود فرد باشد، بعد از بازنشستگی انعطاف پذیری و رضایت بیشتر و احتمال افسردگی کمتر خواهد بود.

نوع نگرش اطرافیان نسبت به افراد بازنشسته نیز بسیار بر احساساتی که آن‌ها از خود دارند، تاثیر می‌گذارد. در صورتی که جامعه و اطرافیان بازنشستگی را به عنوان نوعی ازکار افتادگی طلقی کنند، فرد به نوعی انزوای اجتماعی دچار می‌شود که با شروع بازنشستگی خلاءهای روانی در فرد بیشتر می‌شود. بنابراین توصیه می‌شود تا زمانی که توانایی کار کردن دارید، حتی اگر بازنشست شده‌اید، یک فعالیتی را دنبال نمایید. اینگونه کمتر ممکن است که علائم افسردگی به سراغ شما بیاد و مشکلاتی را ایجاد کند.

برای آن که بتوانید در این دوره از زندگی فرصت‌های خود را بشناسید، نیاز به تغییر نگرش و مرور زندگی تان دارید و در این راه با کمک یک روانشناس می‌توانید به یک خودشناسی رسیده و انگیزه‌ها و اهداف جدیدی برای خود تعیین کنید.

منبع : وبلاگ جعفر هاشملو

X